سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلوتگه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» شعر

 

 

شعر گویم از غم فراوان 

پر    درد شدم به لطف یاران

 

امیر امیری

 

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 04/3/21 :: ساعت 1:20 عصر )
»» بگو تا بماند


عشق، غرور نمی شناسد و در عشق، غرور بی معنی ست

پس

گاهی برای ماندن کسی که دوستت دارد، اصرار کن

از دلت بگو و حال و هوایت، تا بماند

ایمان داشته باش که اگر بداند با نبودنش،چیزی در دنیای تو کم خواهد شد، با تمام وجودش می ماند

پس بگو تا بداند و بماند

 

(امیر امیری)





کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 04/3/19 :: ساعت 9:17 صبح )
»» دل پُرِ ننه حسن


ننه حسن از اون همراه های با نمکی بود که روزی چندبار قاچاقی یه سری به پسرش که بستری بود می زد و کمی غصه می خورد و میرفت، وقتی میدیدمش یاد مادربزرگ خودم می افتادم.

پسرش؛ حسن دچار حمله قلبی شده بود و ننه بخاطر چکاپ از ایذه آورده بودش تهران و حالا دل نگران پسرش و همه مریض ها بود. از وقتی هم که فهمید من اهل خوزستان و اهوازم، دیگه حسابی ننه بازیش گل کرد و هوای من رو هم دوقیضه داشت.

پرستار که اومد داخل، موقع چکاپ آروم پرسید: این خانم که مزاحمتون نیست؟

یکهو گفتم: نه، دلتون میاد، ننه به گوگولی و بامعرفتی

خندید و گفت امان از دست شما خوزستانی ها با این اصطلاحاتتون

دوباره نگاهم به ننه حسن افتاد، کنار تخت حسن نشسته بود و دستش رو به تخت حسن قفل کرده بود و زیر لب دعا و ذکر می گفت، انگار که تخت حسن، ضریح بود!!

دو روزی که من اونجا بودم کارش همین بود، با هزار خواهش و التماس میومد تو اتاقی که ملاقات ممنوع بود و چند دقیقه ای میموند و بعد هم مویه کنان میرفت.

بعد از تست و یه تزریق، درد زیادی داشتم، ناخودآگاه در حین پهلو به پهلو شدن ناله ای کردم و بسختی جابجا شدم، یکهو از جا پرید و گفت چی شده ننه؟ چیزی لازم داری؟

گفتم نه ممنونم، شما راحت باشید

گفت نمیدونم برا حسن گریه کنم! برای تو گریه کنم! یا برای اون جوانی که دیروز فوت کرد! اینو گفت و آروم اشک گوشه چشمش رو با چادرش پاک کرد  و کمی نزدیکتر شد و گفت: میدونی ننه، تو هم مثل پسروم، اما پکیدم تو این بیمارستان و این شهر تهران خراب شده... ایذه که بودیم عادت داشتم هر وقت دلم می گرفت میرفتم سر مزار پدر و مادرم و تا دلم میخواست گریه می کردم، اما اینجا... هی هی مادر!! غربت دیوانم کرده!

راست می گفت، دلش پر بود و این رو میشد از چهره و حرکاتش فهمید

نگاهش کردم و گفتم: ننه حسن، آدم که دلش پر باشه تو عروسی و وسط رقص هم میتونه گریه کنه، چه برسه به اینجا که اگر بیرون همین بخش بشینی اونقدر آدم مریض کم سن و سال می بینی که ناخودآگاه اشکت در میادو درد خودت از یادت میره!

ننه حسن نگاهم کرد و هیچی نگفت... فقط هی هی کرد و از اتاق زد بیرون

فردای اون روز ننه حسن تا اومد داخل رو به من و با صدای بلند پرسید چطوری پسر؟ خوبی ننه؟

قبل از اینکه من جوابشو بدم حسن گفت: ننه خیره! کبکت خروس می خونه

ننه گفت: آره بخدا.. راحت شدم ننه!! و رو به من کرد و گفت راست گفتی ننه! آدم اگر دلش گرفته باشه تو عروسی هم میتونه گریه کنه! دیروز بیرون همین بخش اونقدر گریه کردم تا راحت و سبک شدم.... خدا خیرت بده ننه که دلم وا شد! حالا دیگه هرچی خدا بخواد....


گاهی وقتها ظرفیتمون پر میشه از این ریختن ها و دم نزدن ها... پر میشه از این روزگار و بی وفایی ها.... پر میشه از عشق و دلتنگی و هزار یک چیز دیگه!!

اونقدر پر میشی که یه روزی، یه جایی، کافیه آستین لباست گیر کنه به دستگیره در... اونوقته که میشینی و های های گریه میکنی ...... حتی اگر وسط عروسی باشه

امان از دل پر و دل تنگ که آدمو نابود می کنه


آدم اگر دلش گرفته باشه، ممکنه وسط عروسی هم بزنه زیر گریه

(امیر امیری) 




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 04/3/17 :: ساعت 2:0 عصر )
»» آنچه از دل برآیند

 

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند 



 

انگار همین دیروز بود، دل به دریا میزدی و زبان به گفتن احساست می بستی   !

احساس همیشه برای عشق نیست، گاهی نصیحت و پند، گاهی داستانی پرماجرا، گاهی اعتراف به گناه و گاهی هم عیان عشق

از دل میگفتی و بر دل شنونده می نشست و جوابش گاهاً لبخندی بود و سکوت و پس از آن کلامی زیبا

آری، انگار همین دیروز بود که مردمان از دل می گفتند و پس آن با سینه ای ستبر میخواندند.... آنچه از دل برآید....

و خواندن این کلام، عجیب برای هر دو طرف، سرشار بود از غرور!

گوینده فریاد می کرد که از دل و با تمام وجود سخن گفته و 

شنونده هم لذت می برد که برایش خالصانه سخن گفته اند و بر دلش نشسته است!

گویی همین دیروز بود...!

اما اینروزها

اینروزها دیگر خبری از نشستن بر دل نیست، تو میتوانی بگویی، از ته قلب و با تمام وجود اما دیگر نباید انتظاری بر نشستن کلامت بر دل دیگری داشته باشی

مهم نیست که چه گفته ای؛ پند و نصیحت یا عیان احساس، هرچه که هست دیگر منتظر نشستن کلام بر دل دیگری مباش

اینروزها مردم گوش می کنند تا شاید در میان کلماتت، چیزی بیابند تا تو بسوزانند

گوش می کنند تا بتوانند پاسخت را کوبنده بدهند

گوش می کنند تا بتوانند متقاعدت کنند که حرفت اشتباه است و راهت ناراست

مدتهاست که این کلام، دروغی بیش نیست، پس اگر میخواهی تو را به مسلخ نکشند و احساست را بر سرت آوار نکنند



سخن مگو.... هیچ مگو

باور کن دنیا جور دیگری شده است



بهتر است رسوا شوم، تا که همرنگ جماعتها شوم



امیر امیری


 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( پنج شنبه 04/3/15 :: ساعت 1:0 عصر )
»» ایستاده

 

دوست دارم اگر روزی، رفتنی هم باشد و مرگی در پیش..! ایستاده باشم،

ایستاده و پابرجا .... ایستاده و به دور از نگاه هر عزیزی، تا مبادا این رفتن در ذهنش ماندگار شود، شنیدن رفتن دردش کمتر است از شاهد یک رفتن بودن....

اگرچه ایستاده و در حال کار شاید دردش بیشتر باشد اما اینطور رفتن را بر خوابیدن بر روی تخت و وصل بودن دستگاه ها و اکسیژن و ... ترجیح می دهم.

ایستاده بودن را ترجیح می دهم بر ناتوان بودن

                           

                                     (امیــر امیــری)





کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 04/3/6 :: ساعت 3:0 عصر )
»» سنگ مزار

 

چشمش به انبوده سنگ های مزار تراشیده و نتراشیده که افتاد، یکهو گفت چقدر خوبه که آدمها اونقدر وقت و جرات داشته باشند که سنگ مزار خودشون رو، خودشون آماده کنند. طرحشو، رنگشو، متن و شعرشو... 

گفتم اتفاقا خیلی خوب نیست. رنگ سنگ مزارت رو بذار اونی که قراره بیاد و سر قبرت بشینه انتخاب کنه، رفتنت که باب دل اونها نبود، بذار حداقل رنگش سلیقه عزیزات باشه...

کمی فکر کرد و گفت درسته...! اما یکهو انگار چیزی تو ذهنش جرقه زد؛ با خوشحالی عجیبی گفت: باشه قبول....!! اما اگر جرات داری.. برای سنگ مزارت خودت شعر بگو امیرخان!

خندیدم و زیر لب زمزمه کردم

 


گله ای نیست اگر از من و دل بی خبری‌

من خودم وقت مدیدی ست ز خود بی خبرم

(امیر امیری)

 

 

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 04/2/31 :: ساعت 3:34 عصر )
»» بهانه

 

 

آنچه که تکرار می شود، نه علت؛ بلکه بهانه ای ست برای نخواستن  

و بهانه ها فریبند و دروغ 

اگر کمی واقع بین باشیم، میبینیم که همه چیز فقط و فقط به اولویت ها بر می گردد. 

و اولویت، براساس علاقه قلبی ست و تعیین کننده برنامه های زندگی

برنامه ای برای خواستن و نخواستن، برنامه ای برای دوری و نزدیکی،

و برنامه ای برای داشتن و نداشتن و شاید ... دوست داشتن و نداشتن

و اما بهانه ها !

و بهانه ها صرفاً جوابی هستند برای گذرکردن و گذشتن!

گذر کردن از انسانهای کم اهمیت و گذشتن از تمام کارها و مسائل پیش پا افتاده

بگذار صادق باشم..!! این ما هستیم که بهانه را می سازیم، برای توجیح کردن نبودن ها و نخواستن هایمان، در مقابل انسانهایی که کمترین اهمیتی برایمان ندارند

من، تو، او.... و هر کس دیگر.... بهانه ای می سازیم برای دَک کردن آدمهای بی اولویت.

کاش یادمان بماند که:

بهـانـه ها دروغ اند و فریب!! 

ایمان دارم که هـر که بخـواهـــد می تـوانــد...


                                  (امیر امیری)

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 04/2/29 :: ساعت 2:7 عصر )
»» گله ای نیست

 

گله ای نیست اگر از من و دل بی خبری‌

من خودم وقت مدیدی ست ز خود بی خبرم

(امیر امیری) 

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 04/2/20 :: ساعت 7:29 صبح )
»» پیر شده ام

 

 

شده گاهی ز خودت سیر شوی

شده آهی بکشی بغض کنی پیر شوی؟!



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 04/2/13 :: ساعت 3:16 عصر )
»» بنیان

چرا هر باد ی از هر جا می وزد

بنیان ما را می کَنَد؟ 

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 04/2/8 :: ساعت 3:39 عصر )
   1   2      >
»» لیست کل یادداشت امیر

شعر
بگو تا بماند
دل پُرِ ننه حسن
آنچه از دل برآیند
ایستاده
سنگ مزار
بهانه
گله ای نیست
پیر شده ام
بنیان
شاید وقتی دیگر
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 42
>> بازدید دیروز: 77
>> مجموع بازدیدها: 468130
» درباره امیر امیری

خلوتگه دل
امیـــر امیــری
سفری در پیش است، سفری بی پایان، سفری تا به تمنای نگاهی، بماند همه جا و همه وقت (امیر امیری)
» آرشیو مطالب
1. سال 1384 (1)
2. سال 1384 (2)
3. سال 1385 (1)
4. سال 1385 (2)
5. سال 1385 (3)
6. سال 1385 (4)
7. سال 1385 (5)
8. سال 1386 (1)
9. سال 1386 (2)
10. سال 1386 (3)
11. سال 1386 (3)
12. سال 1386 (4)
13. سال 1386 (5)
14. سال 1387 (1)
15. سال 1387 (2)
16.سال 1387 (3)
17. سال 1387 (4)
18. سال 1387 (5)
19. سال 1388 (1)
20. سال 1388 (1)
21. سال 1388 (2)
22. سال 1388 (3)
23. سال 1388 (4)
24. سال 1389 (1)
25. سال 1389 (2)
26. سال 1389 (3)
27. سال 1390 (1)
28. سال 1390 (2)
29. سال 1390 (3)
30. سال 1390 (3)
31. سال 1390 (4)
32. سال 1391 (1)
33. سال 1391 (2)
34. سال 1391 (3)
35. سال 1391 (4)
36. سال 1392 (1)
37. سال 1393 (1)
38. سال 1393 (2)
39. سال 1394 (1)
40. سال 1394 (1)
41. سال 1394 (2)
42. سال 1395 (1)
43. سال 1395 (2)
44. سال 1395 (3)
45. سال 1396 (1)
46. سال 1396 (2)
47. سال 1396 (3)
48. سال 1397 (1)
49. سال 1397 (2)
50. سال 1397 (3)
51. سال 1397 (4)
52. سال 1398 (1)
53. سال 1398 (2)
54. سال 1398 (3)
55. سال 1399 (1)
56. سال 1399 (2)
57. سال 1400 (1)
58. سال 1401 (1)
59. سال 1402 (1)
60. سال 1404 (1)

» موسیقی وبلاگ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر